میخوام از امروز به بعد شروع کنم به تلاش کردن برای ساختن یه زندگی با قدرت فکری بالا.
امروز 1398/01/17 ساعت 01:12 شب میباشد که من دارم علامت گذاری میکنم
فردا میرم ایذه که با رفیقم حامد برم تهران برای کار مطمئنن باید داخل یه رستوران کار کردن رو شروع کنیم حالا زیاد فرق نداره مهم شروع کردنه و از اونا همتر کم خوابیدن
باید جنگ با حودم رو شروع کنم برای حرکن ثابت و محکم به جلو
نباید از خط قرمزام به هیچ عنوان رد بشم توی این قسمت زندگی
حالا نباید بشکنمشون
موفق باید بشم
نمیدونم دیگه چی بگم
پس فعلن
ارنست همینگوی میگه :
” هر کس در دنیا باید یکی را داشته باشد که حرف های خود را با او بزند،
آزادانه و بدون رودربایسی و خجالت،
به راستی انسان از تنهایی دق می کند! “
شما هم اگه نوشته های قشنگ در مورد تنهایی دارید در قسمت نظرات اضافه کنید
…
احمقانه تر از دوست داشتن های یک نفرِه،
تنهایی های دو نفره است…
.
.
.
دلم خوش نیست . . .
غمگینم . . .
کسی شاید نمیفهمد . . .
کسی شاید نمیداند . . .
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . .
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی . . . !
تو هم شاید نمیدانی . . . !
.
.
.
فصل ها پشت سر هم می آیند می روند و تمام می شوند
اما تمام شدنی نیست فصلِ رفتن تو و تنهاییِ من …
.
.
.
چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !
اگر نماینده مجلس بودم
طرح آمدنت را تقدیم میکردم
مطمعن باش تصویب میشد
آخ!
تو مجبور بودی که بیایی . . !
.
.
.
برای من که کبوتری عاشق و سرگردانم؛
بیا و بام شو…”
اصلا بیا و دام شو…”
.
.
.
گفته بودی
شعری برای تو بگویم
چه بگویم؟!
تو خودِ شعری
شاعرت
خداست
و من
خواننده ی پروپاِ مجموعهی چشمهای تو …
“فاضل ترکمن”
.
.
.
چـهـار فصــل کــه حــرفـــه …
فصــل پنجمـــی هســت بــه نـــام تــــــــو ،
به هوای تــــــــو … ♥
درباره این سایت